گرفتم ملک جان الحمدالله


گذشتم از جهان الحمدالله

چه جان و چه جهان چه ملک و چه ملک


شدم تا جان جان الحمدالله

مکان را در نوردیدم بهمت


شدم تا لامکان الحمدالله

برون کردم سر از عالم نهادم


قدم بر آسمان الحمدالله

ز مهر فانیان دل بر گرفتم


شدم از باقیان الحمدالله

ز محکومان بریدم رو نهادم


سوی آن حکمران الحمدالله

ز چاه طبع یوسف وار رفتم


بسوی مصر جان الحمدالله

ز خوف عقل یونس وار جستم


بصحرای عیان الحمدالله

ز بود فیض و نابودش برستم


نه این ماند و نه آن الحمدالله